کورمال کورمال در تداول عامه، بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی حرکت کردن، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به کورمال رفتن شود ادامه... در تداول عامه، بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی حرکت کردن، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به کورمال رفتن شود لغت نامه دهخدا
کورمال کورمال با احتیاط دست مالیدن باطراف در تاریکی حرکت کردن: در آن شب تاریک کورمال کورمال بطرف پنجره رفتم ادامه... با احتیاط دست مالیدن باطراف در تاریکی حرکت کردن: در آن شب تاریک کورمال کورمال بطرف پنجره رفتم فرهنگ لغت هوشیار
کورمال کورمال آهسته رفتن و دست ها را به طرف جلو بردن، کورمال کورمال رفتن ادامه... آهسته رفتن و دست ها را به طرف جلو بردن، کورمال کورمال رفتن فرهنگ گویش مازندرانی